Screenshot 2025-12-06 035204 copy

شورای آتلانتیک در گزارشی به بررسی سیاست‌های آمریکا در قبال ایران بر اساس استراتژی امنیت ملی این کشور که اخیرا منتشر شده است، پرداخت. ناتانیل سوانسون، پژوهشگر ارشد مقیم و مدیر پروژه استراتژی ایران در شورای آتلانتیک که به‌عنوان مدیر امور ایران در شورای امنیت ملی در کاخ سفید بایدن و عضو تیم مذاکره‌کننده ایران در دولت ترامپ خدمت کرده است، می‌نویسد صرف زمان و انرژی کمتر برای ایران یک هدف امنیت ملی خوب است. بیش از 46 سال است که هر دولتی که در ایالات متحده روی کار می‌آید، زمان و منابع قابل‌توجهی را به ایران اختصاص می‌دهد اما با حداقل بازگشت سرمایه. در یک تغییر آشکار از دولت اول رئیس‌جمهور دونالد ترامپ، استراتژی امنیت ملی جدید او (NSS) این پویایی را منعکس کرده و تنها سه اشاره ناچیز به ایران می‌کند؛ به زعم آمریکا جایگاه ایران تضعیف شده است؛ تاکید بر آتش‌بس اسرائیل و ایران و اساسا اعلام می‌کند که «ماموریت انجام شد».

بخش مربوط به ایران در سند امنیت ملی احتمالا منعکس‌کننده اختلافات درونی است که در جریان جنگ دوازده‌روزه اسرائیل و ایران در پایگاه رئیس‌جمهور مشهود بود. تندروهای سنتی عملیات جنگی را تمجید کردند، درحالی‌که محافظه‌کاران نگران بودند که رئیس‌جمهور از تعهد خود برای پایان دادن به «جنگ‌های ابدی» در خاورمیانه عقب‌نشینی کند. مدیر پروژه استراتژی ایران در شورای آتلانتیک می‌نویسد، یکی از مقامات دولت برای من توضیح داد که کاخ سفید مطمئن نبود چگونه تاکر کارلسون و مارک لوین را که نماینده دو سر طیف محافظه‌کاران-بازها هستند، راضی کند. پایان جنگ دوازده‌روزه - یک حمله گسترده و یک راه خروج دیپلماتیک فوری - تلاشی برای پر کردن شکاف با اعلام پیروزی و ادامه دادن بود. متاسفانه، این احتمالا فقط یک راه‌حل موقت است، زیرا مشکلات اصلی همچنان حل نشده‌اند و عبور از آنها به آن سادگی که NSS پیشنهاد می‌کند، نخواهد بود.

ایران همچنان یک تهدید است

NSS مدعی است که ایران ضعیف شده است و با برخی از بحران‌های داخلی نیز دست و پنجه نرم می‌کند. با این حال، ایران هنوز تهدیدی برای منافع ایالات متحده و «مشارکت، دوستی و سرمایه‌گذاری» منطقه‌ای است که NSS آن را پیش‌بینی می‌کند. ایران مقادیر زیادی اورانیوم غنی‌شده با غنای بالا و سانتریفیوژهای پیشرفته را در اختیار دارد، که اکنون بدون هیچ نظارتی از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مواجه است.

مدیر پروژه استراتژی ایران در شورای آتلانتیک مدعی است که خطر هسته‌ای با درخواست‌های داخلی ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای پس از جنگ دوازده‌روزه افزایش یافته است. درحالی‌که برنامه موشکی و حمایت از متحدانش در منطقه کاهش یافته است، ایران در طول جنگ دوازده‌روزه خسارات ملموسی به اسرائیل وارد کرد و به‌راحتی می‌تواند حملات نیابتی خود را به نیروهای آمریکایی در منطقه از سر بگیرد. به طور خلاصه، ایران پتانسیل تبدیل شدن به قدرت منطقه‌ای متخاصم از دید آمریکا را که NSS امیدوار است از آن اجتناب کند، حفظ کرده است.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، با یادآوری تهدید موشکی ایران به جهان و هدف قرار دادن فزاینده بازوهای ایران در منطقه، به این واقعیت واکنش نشان داده است. برخی از مقامات و کارشناسان اسرائیلی، در خفا، از جنگ دوازده‌روزه به عنوان «جنگ اول ایران» یاد کرده‌اند و معتقدند که در دور بعدی، اسرائیل با شدت بیشتری برنامه موشکی ایران را هدف قرار خواهد داد. اگر این ایده‌ها منعکس‌کننده واقعیت باشند، ادامه آتش‌بس ممکن است منوط به این باشد که ترامپ، نتانیاهو را از اقدامات بیشتر بازدارد. در هر صورت، از سرگیری درگیری، اگر محتمل نباشد، ممکن است.

اکنون چه؟

بر اساس استراتژی امنیت ملی، اجرای سهل‌انگارانه‌ «فشار حداکثری ۲» ترامپ و برخی از اظهارات قبلی رئیس‌جمهور در مورد اقدام نظامی ایالات متحده در خارج از کشور، می‌توان فرض کرد که تغییر رژیم در ایران به تحریک ایالات متحده روی میز قرار ندارد. این می‌تواند تغییر کند، اما اگر دیدگاه‌های «اول آمریکا» و استراتژی امنیت ملی غالب شوند، هدف ایالات متحده برای ایران این خواهد بود که در آینده زمان کمتری را روی این کشور متمرکز کند. این رویکرد، سه گزینه‌ فوری برای ایالات متحده باقی می‌گذارد تا استراتژی مشخص‌شده در استراتژی امنیت ملی جدید را اجرا کند: امیدواری به حفظ وضع موجود؛ واگذاری مشکل ایران به اسرائیل؛ در جست‌وجوی یک توافق جدید با ایران بودن.

وضع موجود

اگر آتش‌بس وضع موجود حفظ شود، عالی است. رئیس‌جمهور شایسته تقدیر زیادی خواهد بود و این همان چیزی است که NSS روی آن حساب می‌کند. بین این دیدگاه و دو سال آخر سیاست ایران در دولت بایدن، که توسط برخی از کارشناسان به عنوان «بدون بحران، بدون معامله» نام‌گذاری شده است، شباهت‌هایی وجود دارد. با این حال، سه تفاوت اساسی وجود دارد. اول، از دیدگاه دولت بایدن، «بدون بحران، بدون معامله» قرار بود یک استراتژی موقت باشد که تا حدودی منعکس‌کننده تقویم سیاسی ایالات متحده است. دوم، به دلایلی که در بالا ذکر شد، ازسرگیری درگیری محتمل به نظر می‌رسد و هر نسخه‌ای از مهار را کمتر عملی می‌کند. سوم، حتی اگر ترامپ می‌خواست به طور کامل از ایران جدا شود، به دلیل تصمیماتش برای خروج از برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) در سال ۲۰۱۸و انجام حملات بی‌سابقه به برنامه هسته‌ای ایران در ژوئن امسال، تا حد زیادی میراث پرونده هسته‌ای ایران را در اختیار دارد.

برون‌سپاری مشکل

برون‌سپاری مشکل به اسرائیل یک گزینه است. اجرای این طرح احتمالا مستلزم سیاست «چمن‌زنی» یا همان عملیات‌های دوره‌ای علیه ایران است، که در آن اسرائیلی‌ها به‌طور دوره‌ای ایران را هدف نظامی قرار می‌دهند تا تهدیدهای خاص را کاهش دهند. این یک استراتژی پرخطر است که به شریکی متکی است که قدرت نظامی زیادی نشان داده، اما توانایی محدودی در تبدیل موفقیت در میدان نبرد به دستاورد استراتژیک بلندمدت دارد و با استقرار بیش از چهل هزار نیروی آمریکایی در سراسر خاورمیانه، این امر به‌طور بالقوه نیروها و منافع ایالات متحده را در صورت تشدید درگیری در تیررس قرار می‌دهد.

فعالان جنبش «ماگا» و همچنین محدودکنندگان اقدامات ترامپ، که هر دو دوست دارند ایالات متحده اقدامات بسیار کمتری در خارج از کشور انجام دهد، باید بر اساس نتایج جنگ دوازده‌روزه تردید داشته باشند. «بگذارید اسرائیل، اسرائیل باشد» شعار رایج فعالان ماگا در مراحل اولیه جنگ بود. با این حال، در نهایت، این جنگ منجر به سرمایه‌گذاری قابل‌توجهی از سوی ایالات متحده شد. دولت تاکنون از یک جنگ طولانی‌مدت اجتناب کرده است، اما یک درگیری مجدد، خطر کشاندن ایالات متحده به درگیری‌ای را دارد که با استراتژی بلندمدت آن ناسازگار و با بخش زیادی از پایگاه ترامپ در تضاد است.

توافق جدید

در نهایت، و شاید مهم‌تر از همه، به نظر می‌رسد ترامپ گزینه سوم - یک توافق جدید - را ترجیح می‌دهد. او بارها خواستار ازسرگیری مذاکرات شده و چندین اقدام مهم در قبال ایران انجام داده است، از جمله نامه‌ای به رهبر ایران در ماه مارس و دعوت از مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، برای شرکت در اجلاس صلح غزه در مصر در ماه اکتبر. با این حال، دستیابی به یک توافق جدید، کاری دشوار است. گذشته از اینکه ایران یک شریک مذاکره بسیار دشوار است (موضوعی برای زمان دیگری)، ترامپ با چالش‌های منحصر‌به‌فرد متعددی برای دولت خود روبه‌روست که نشان می‌دهد دور شدن از ایران چقدر دشوار خواهد بود.

توافق احتمالی با ایران می‌تواند شکاف درون حزب جمهوری‌خواه را دوباره باز کند. در صورت عدم تسلیم دولت ایران (که اتفاقی خوشایند اما با احتمال کم است)، بعید است که دولت نتانیاهو از هرگونه توافقی حمایت کند و این امر جمهوری‌خواهان طرفدار ترامپ و مخالف برجام را در موقعیتی متزلزل قرار می‌دهد. با شروع مذاکرات ایران در ماه آوریل، این حس در واشنگتن وجود داشت که ایران با مذاکرات بر سر پایان دادن به جنگ روسیه در اوکراین متفاوت است: محافظه‌کاران در سنا به شیوه‌هایی که (در آن زمان) در مورد روسیه انجام نداده بودند، علیه رئیس‌جمهور در مورد ایران واکنش نشان خواهند داد.

یک توافق جدید باید بهتر از برجام باشد (یا حداقل تفاوت قابل‌توجهی با آن داشته باشد). عضو تیم مذاکره‌کننده در دولت ترامپ می‌نویسد، وقتی من در دولت بودم، کاملا آگاه بودیم که هرگونه توافق بعدی بر اساس شایستگی‌های برجام قضاوت خواهد شد. برجام، اگرچه ناقص و محدود بود، اما زمانی که ترامپ ایالات متحده را از آن خارج کرد، کارآیی داشت. درحالی‌که هیچ‌کس طرفدار بازگشت مستقیم به برجام نیست - زمان زیادی گذشته است و پیشرفت‌های هسته‌ای ایران این امر را غیرممکن می‌کند - هر توافق آینده‌ای به‌درستی بر اساس نقاط قوت (محدودیت‌های بسیار دقیق بر برنامه هسته‌ای ایران) و نقاط ضعف (غروب‌ها و دامنه محدود) این توافق سنجیده خواهد شد.

در نهایت، دور شدن ایالات متحده از ایران، هرچند که هدف آن قابل درک است، دشوار خواهد بود. همه گزینه‌ها دارای معایب و چالش‌هایی هستند. با این حال، دستیابی به یک توافق پایدار با ایران احتمالا بهترین گزینه است. مذاکره با ایران یا قبولاندن یک توافق به داخل کشور آسان نخواهد بود. با این حال، امید به بهترین نتیجه و واگذاری این موضوع به دیگران، خطر گرفتار شدن بیشتر ایالات متحده در خاورمیانه را برای سال‌های آینده افزایش می‌دهد.