راز موفقیت دنیایاقتصاد
شاید به جرات بتوان گفت که پیش از تاسیس این روزنامه، بخش خصوصی در ایران صدای بلندی در عرصه رسانهای نداشت، یا حداقل اینکه رسانههای بخش خصوصی چنان حرفهای عمل نمیکردند که صدای آنها شنیده شود. اما در دو دهه گذشته روزنامه دنیایاقتصاد توانسته است صدای بخش خصوصی را به قول پستمدرنها، تبدیل به یک گفتمان کند که البته تثبیت و توسعه آن همچنان نیازمند تلاش است.
نکته دوم این است که روزنامه دنیایاقتصاد بهعنوان نماینده بخش خصوصی در بنگاهداری رسانهای هم موفق عمل کرده است. برخی روزنامهها در فاصله دو دهه گذشته بر اثر سوءمدیریت و عدم آشنایی با اصول بنگاهداری به ورشکستگی کشیده شده یا تعطیل شدهاند و حتی با وجود برخورداری از رانتها قادر به ادامه حیات نبودند. اما این روزنامه بهعنوان نماینده بخش خصوصی در بنگاهداری رسانهای هم موفق بوده و نشان داده که صنعت رسانه صرفا یک صنعت رانتی و هزینهبر نیست و میتواند بهعنوان یک کسبوکار موفق هم دیده شود.
ویژگی سوم ارتباط منطقی با بخش دولتی است. روزنامه دنیایاقتصاد، بهرغم آنکه بهطور واضح و مشخص صدای بخش خصوصی است، اما هیچگاه خود را در قفس بخش خصوصی محصور نکرده و همواره تلاش کرده که مسیر گفتوگو و چانهزنی با حکومت و دولت را باز نگه دارد و به قول معروف در رفت و آمد میان بخش خصوصی و دولت بتواند مشکلات و چالشهای بخش خصوصی را به اطلاع سیاستگذاران برساند. اغلب سیاستگذاران با این روزنامه آشنایی دارند و به شیوههای مختلف در معرض گفتمان ایجادشده توسط این روزنامه بودهاند. این هم ویژگی مهمی است؛ زیرا تعدادی از رسانههای بخش خصوصی در ادامه مسیر خود از داشتن و حفظ یک ارتباط منطقی و مستمر با بخش دولتی ناتوان بودهاند و لذا بهصورت یکطرفه صدای بخش خصوصی را منعکس کردند و بعد از مدتی این صدا در داخل حکومت بازتابی نداشته است. نکته چهارم این است که این روزنامه توانسته تا حد قابل قبولی تکثر موجود در جامعه را بازتاب دهد و از تکصدایی و تبلیغ یکجانبه برخی افکار خودداری کند. با وجود آنکه خطمشی روزنامه دنیایاقتصاد در طرفداری از اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد روشن است، اما منتقدان توانستهاند صدایی در این روزنامه داشته باشند و حتی گاه به نقد جریان اصلی فکری حاکم در این روزنامه بپردازند که امتیاز مهمی محسوب میشود.
نکته آخر اینکه این روزنامه در دوران حیات خود تلاش کرده از تندروی خودداری کند و خطمشی معتدلی را در پیش بگیرد که در صحنه سیاسی و اقتصادی ایران مساله بسیار مهمی است؛ چراکه برخی جریانها با وجود آنکه در ابتدا شروع بسیار خوبی داشتند، اما بهدلیل آنکه دچار تندروی شدند، نتوانستند مسیر خود را ادامه دهند و لذا متوقف شدهاند. اما خطمشی اعتدالی این روزنامه، چه در برخورد با صداهای مخالف و منتقد و چه در برخورد با حاکمیت، توانسته است به ادامه حیات و گسترش شبکه رسانهای آن کمک کند. با وجود آنچه گفته شد، به نظرم روزنامه دنیایاقتصاد و مجموعههای وابسته به آن با سه چالش اصلی مواجهند: چالش اول پرورش نسل جدیدی است که بتواند ادامهدهنده راه نسل قبلی باشد. به مثابه چالشی که در نظام سیاسی وجود دارد، در این روزنامه هم به نظر میرسد که همچنان نسل قدیم سکان کار را برعهده دارند و نسل جدید جایگاه لازم و شایسته را در مدیریت روزنامه و پیشبرد اهداف استراتژیک آن ندارد. چالش دوم ظهور آن چیزی است که در ارتباطات سیاسی و علوم سیاسی بهعنوان جامعه پلتفرم شناخته میشود، یعنی ظهور شبکههای جدید اجتماعی مثل ایکس، اینستاگرام و غیره که الگوی خاصی را در جامعه چه از نظر رفتار رسانهای و چه از نظر اثرگذاری رسانهای ترویج میکنند. حتی گفته میشود که جامعه پلتفرمی غیر از آن جامعه شبکهای است که کاستلز در توصیف آن سه جلد کتاب نوشته است. در جامعه پلتفرم الگوریتمهای هوش مصنوعی نقش اصلی را در اثرگذاری بر افکار عمومی دارند. قاعدتا بنگاههای بزرگ رسانهای حتی در سطح جهانی در سازگار کردن خود با شرایط جدید دچار چالشهای جدی هستند؛ کما اینکه مشهورترین روزنامههای کاغذی جهان هم در شرایط جدید مجبور به توقف انتشار کاغذی یا کاهش انتشار کاغذی روزنامه شدند.
افزون بر اینها، روشهای اثرگذاری بر افکار عمومی عوض شده است و هر بنگاه رسانهای برای حفظ اثرگذاری خود باید از روشهای جدید بهره بگیرد و در این مورد قاعدتا نسل جوان و نسل جدید نقش بسیار کلیدی دارد؛ چرا که نسل جدید با فرهنگ فناوری به مراتب آشناتر از نسل قدیم است و در نتیجه ظهور جامعه پلتفرم هم ضرورت اول یعنی پرورش نسل جدیدی از مدیران را بسیار ضروری میکند. چالش سوم این است که بعضا این روزنامه در معرض درغلتیدن به سمت نوعی طرفداری افراطی از بازار میافتد. شاید نتوان گفت که کلیت رسانه دنیایاقتصاد چنین باشد، اما برخی افراد هستند که در این مجموعه به شکلی از بازارگرایی دفاع میکنند؛ چیزی که اصطلاحا بهعنوان رویکرد لیبرتارینیسم مطرح میشود که در دنیای امروز هم طبیعتا طرفداران خودش را دارد. اما واقعیت امر این است که این نوع طرفداری افراطی از بازار میتواند. به نارضایتی یا سرخوردگی بخشهایی از جامعه مواجه شود؛ زیرا تجربه بازارگرایان افراطی در آمریکای لاتین هم نشان میدهد که رادیکالیسم بازار میتواند به گسترش نابرابری کمک کند. در نتیجه، اگر به پیامدهای عملی رادیکالیسم بازار توجه نشود، در آن صورت ممکن است که این روزنامه در طی مسیر خود در آینده با چالشهایی مواجه شود. با وجود همه این چالشها و با وجود انتقاداتی که میتوان مطرح کرد، روزنامه دنیایاقتصاد بیتردید یک تجربه موفق کسبوکار و یک تجربه موفق در حوزه رسانهای بوده حول افراد خوشفکر و اقتصاددانانی که درک درستی از فضای جهانی و جامعه دارند. بنابراین حفظ این میراث مساله بسیار مهمی است و میتواند بهعنوان یک الگو در آینده مورد توجه قرار بگیرد.